تنهایی




روزی می‌رسد که همه می‌روند پدر و مادر خواهر و برادر دوست و معشوق حتی خدایی که برای خودت ساخته ای کنارت نمی‌ماند .تو می‌مانی و کرم‌های گور و آن تنی که در حال گندبدن است. شاید تنها یک چیز باشد که تو را ترک نکند و آن خاطره راهی است که از نطفه و جنین و جهان تا گور طی کره ای .  
-:از تنهایی تا تنهایی سفر کردم که چه شود؟؟؟ 
این سوالی است که از کرمهای تن در حال پوسیدنم پرسیدم.پیرترین کرمی که از پیله جنین با من بود و نامش را شیطان گذاشته بودند گفت:از تنهایی تا تنهایی چیزیست که هیچ کرمی نمی تواند آن را بجود و هیچ مرگی آن را نمی کشد و هیچ کسی جز خود تو در ان تاب نمی آورد...آنجا آینه ایست که  یک چیز را نشان می دهد و آن هجوم عظیم حضور آگاهی توست که تنهایی! تنها ترین مفهوم هستی! به تنهایی خدا...تو خدا را نیافریدی تو خدایی هستی که مرا آفریدی تا تنها نباشی. شیطان ،آن پیر ترین کرم در تنم آن اولین آفرینشم این را گفت و مرا با عظمت تنهاییم تنها گذاشت. 
روزی می رسد که همه می روند ...



*تصویر: ایجاد شده توسط هوش مصنوعی و ادیت فتوشاپ توسط داریوش پورقربانی.
۰ ۰
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.